خاطرات کلاس من/امواج جامعه
کلاس ششم سوال و مشکلات اجتماعی و....
سال 77 روستای پرندک دبستان توفیق: بهاره دختری که آرام وقرار نداشت وبعد ازتحقیق متوجه شدم بیماری انگلی داردوبعدازدرمان پزشک به دختری آرام ومتین وباوقار تبدیل شد. سال 76 روستای شیریندر دبستان شهید یوسفی: نابغه کوچک! پسرکی فقیرباعینکی بزرگ بر روی صورت با دسته های شکسته که توسط کش روی صورت نگه داشته شده بود ودندان های خرگوشی که روز اول مدرسه درکلاس اول برایم کتاب داستان خواند. سال 79 روستای پرندک دبستان توفیق: تویی که میشناختمت(همکلاسی):خانمی که بایک نوزاد درجلسه مادران حاضرشده بودوباچشمانی اشکباربه من نگاه میکرد اویکی از همکلاسی- های دوران دبستانم بودکه ادامه تحصیل نداده بودوازدواج کرده وهم اکنون دخترش شاگرد من بود. سال 83 دبستان ابن سینا: بزرگ مردان کوچک!بچه های باصفای ابن سینا که با توجه وعلاقه به کارهای هنری که یاد داده بودم مرا شگفت زده کردند. سال 85 دبستان ابن سینا: خدایا کمکم کن:آیا میتوانم امسال دانش آموزی غیرعادی را درکلاسم تحمل کرده وموفق شوم؟ سال 87 دبستان ابن سینا: ما میتوانیم شرکت در مسابقات وانجام کار های هنری وهمچنین پیشرفت درسی-مقام اول گذربان ونمایش خلاق ومقام اول بازی های بومی و محلی ومقام سوم استانی-عجب سال پرباری!! سال 88 دبستان فرزانگان: طعم معاونت:دلم برای کلاس تنگ شد قلبم برای کلاس میزد راه فراری نداشتم... سال 90: نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب پيوندها نويسندگان |
||
![]() |